ای ساربان ای کاروان لیلای من کجا می بری با بردن لیلای من جان و دل مرا می بری
ای ساربان کجا می روی لیلای من چرا می بری
در بستن پیمان ما تنها گواه ما شد خدا تا این جهان برپا بود این عشق ما بماند به جا
ای ساربان کجا می روی لیلای من چرا می بری
تمامی دینم به دنیای فانی شرار عشقی که شد زندگانی
به یاد یاری خوشا قطره اشکی به سوز عشقی خوشا زندگانی
همیشه خدایا محبت دلها به دلها بماند بسان دل ما
که لیلی و مجنون فسانه شود حکایت ما جاودانه شود
تو اکنون ز عشقم گریزانی غمم را ز چشمم نمی خوانی در این غم چه حالم نمی دانی
پس از تو نبودم برای خدا تو مرگ دلم را ببین و برو
چو طوفان سختی ز شاخه غم گل هستی ام را بچین و برو
که هستم من آن درختی که در پای طوفان نشسته
همه شاخه های وجودش ز خشم طبیعت شکسته
....
خواننده: محسن نامجو